دروغی به نام لامپ کم مصرف

به نظر می اد با درایت دولت  خدمت گذار تا یکی دو هفته ی دیگه  مملکت تعطیل باشه ! پاک کردن صورت مسئله یعنی همین ، چون نمی تونیم گاز و برق و ...تامین کنیم بهتره کشور و تعطیل کنیم !امروز توی اخبار ساعت 5 شبکه خبر مجری از رییس ستاد حوادث غیر مترقبه می پرسید اگه گاز قطع شده بود و برق هم نداشتیم شما چه پیشنهادی دارید؟ ایشون هم فرمودن قراره در همچین مناطقی نفت توزیع کنیم !!!

چند وقت بود می خواستم در مورد لا مپهای کم مصرف  موجود در بازار که گفته می شه اقتصادیه مطلب بنویسم که نمی شد ولی حالا فرصت دست داد پس لطفا توجه کنید.

اولش بگم من اصلا مخالف لامپهای کم مصرف نیستم بلکه به نظرم خیلی هم اقتصادیه وبرای کشوری مثل ما که عمده ی بار شبکه برق به خاطره روشناییه می تونه  بسیارمفید باشه من مخالف لامپهای موجود در بازارم که به علت کیفیت پایین اقتصادی نیستن و با تحمیل هزینه های بالا به خریدار نتیجه ی مطلوبی رو عاید اون نمی کنن  و تنها سود سر شاری رو نصیب وارد کنندگان اونها می کنه. لامپ کم مصرف مدار بسیار ساده ایی داره یک مونو استابل که باعث نوسان شده و ماده ی موجود در لامپ رو به نوسان در می اره که در نهایت منجربه تولید نور میشه .فواید لامپ کم مصرف به لامپ های معمولی (یا همون رشته ایی) و مهتابی رو می شه در یازده مورد دسته بندی کرد :

1.       انرژی مصرفی در لامپ کممصرف حدود 20 درصد لامپهای رشتهای است.

2.     طول عمر متوسط لامپهای رشتهای حدود 900 ساعت و طول عمر لامپهای کممصرف 10000 ساعت است (حدود 11 برابر طول عمر لامپهای رشتهای)

3.     لامپ کممصرف در مقابل تغییرات ولتاژ برق ورودی حساس نیست ( با ولتاژ 70 تا 250 ولت بدون تغییر محسوس در کیفیت نور کار میکند)

4.        افزایش ولتاژ در طول عمر لامپ کممصرف اثر چندانی ندارد ولی در لامپ رشتهای باعث کم شدن طول عمر آن میشود.

5.        میزان نوردهی لامپ کممصرف و لامپ رشته ای تقریباً برابر است.

6.        افت نوردهی لامپ کممصرف در اواخر عمر به مراتب کمتر از لامپ رشتهای است.

7.     لامپهای کممصرف در اثر کار گرم نمیشوند، درمقابل سرما و تغییرات درجه حرارت مقاوم بوده (تا 30 درجه زیر صفر به خوبی کار میکند) و در اثر ریزش باران نمیشکند

8.        ضریب قدرت لامپ کممصرف 96/0 ولی در لامپ مهتابی 5/0 میباشد.

9.        مصرف انرژی الکتریکی لامپ کممصرف 30 درصد کمتر از لامپ مهتابی است.

10.    عمر لامپ کممصرف حدود 50 درصد بیشتر از لامپ مهتابی است.

11.    لامپ کممصرف نیازی به اتصالات متعدد نداشته و حجم لامپ مهتابی را ندارد.

 

شش سال پیش به همراه حدود 50 شرکت دیگه ما بالاستهای (مبدل ) لامپ های کم مصرف رو تولید می کردیم  اما مثل خیلی دیگه از تولید کننده ها با ورود کالا های چینی مجبور شدیم کاسه کو زه مون رو جمع کنیم ودر حالی که مبدلی که ما تولید می کردیم از بهترین قطعات موجود در بازار بود، بیشتر این قطعات ساخت تایوان ، کره و حتی ژاپن بودن و به مراتب از بیشترمبدل های وارد شده در اون زمان کیفیت بهتری داشت وحتی می شه گفت اقتصادی تر هم بود ولی به ناچار قید تولید رو زدیم.

البته اون اوایل بعضی از مارکهای وارد شده که ساخت المان ،مالزی واندونزی یودن انصافا خوب بودن  و حدود هشت هزار ساعت ویا بیشتر رو کار می کردن اما الان همون مارکها با همون بسته بندی و به نام  همون کشورها در بازار موجوده اما غافل از اینکه این لامپ ها از کالاهای در جه سه چینی ویا حتی تقلبی هستن . توان نوشته شده روی اونها حداقل 30 درصد کمتر از چیزیه که روش نوشتن یعنی اگر روی جعبه نوشته شده 100 وات لامپ رشته ایی معادل 18 وات کم مصرف (که در حالت معمولی همینطور هم هست لامپ کم مصرف با 5/1 (اشتباه نشود ۱تقسیم بر ۵)توان لامپ معمولی همون نور رو می ده) به احتمال قوی یک دروغ بزرگه چون در بهترین حالت  معادل لامپ 70 وات معمولیه و با نوری که به نصبت قبل چشم رو بیشتر اذیت میکنه چون به مقدار قابل توجهی به سفید بد رنگی می زنه واین در حالیه که حتی نور سفید استاندارد هم چندان مورد تایید چشم پزشکان نیست ! حالا اینا به کنار شما برای خرید یک لامپ کم مصرف به طور متوسط ده برابر یک لامپ رشته ایی هزینه می کنید به امید اینکه 5/1(اشتباه نشود ۱تقسیم بر ۵) لامپ معمولی انرژی مصرف کنه و با عمر هشت برابری خودش  30 تا 40 درصد سود رو به جیب شما بر گردونه (بازهم می گم در حالت استاندارد همینطور هم هست ) اما غافل از اینکه لامپ های موجود در بازار همون طوری که گفتم  بالای 95 در صدشون همگی از اجناس تقلبی چینی هستن و در بهترین حالت از 4000 ساعت بیشتر عمر نمی کنن  یعنی تنها چهار برابر لامپهای معمولی تازه اگه خوش شانس باشین چون بعضی از اونها (البته در صد شون چندان زیاد نیست ) عمری زیر یک ساعت دارن !

البته شاید سئوال کنید اگه به گفته ی شما در مجموع فرقی با لامپ های معمولی ندارن  پس چرا اکثر مغازه دارها از این لامپ ها استفاده می کنن ؟ در جواب باید بگم اگر مصرف برق از یک حد معینی که وزارت نیرو مشخص می کنه بیشتر بشه مقدار مصرف به صورت تصاعدی حساب می شه یعنی با گذ شتن از این مرز شما باید پولی به مراتب بیشتر بپردازید برای همین کسانی که مصرف بسیار زیادی دارن با استفاده از این لامپ ها سعی می کنن از این مرز نگذرن یا حداقل خودشون رو به اون نزدیک کنن و اگر چه در هزینه ی لامپ های مصرفیشون چندان فرقی نداره ولی به اونا کمک می کنه که پول کمتری بابت افزایش تصاعدی پول برق بپردازن .

پس می بینید لامپهای کم مصرف موجود در ایران چندان هم اقتصادی نیستن و تنها این وسط وزارت نیرو سود می بره.  پس بهتره  خودمون رو از شر پریدن فیوز در موقع سوختن این لامپها به خاطر سوختن پل دیودشون و یا روشن و خاموش شدن خود به خودی بعضی از این لا مپها به خاطر نقص در خازن الکترولیتشون خلاص کنیم واز نور همون لامپ های معمولی لذت ببریم !

خاطره دلبرکان غمگین من

 

خاطره دلبرکان غمگین من یا بهتر بگم "خاطرات روسپیان سودا زده ی من" برخلاف انچه گفته می شود نه رومانی غیر اخلاقی است و نه رومانی شگفت اور ! داستان پیر مردی نود ساله است که هیچ عشقی را تجربه نکرده و از عوارض پیری  رنج می برد و از سیزده سالگی درمرداب هوس غرق بوده و تا پنجاه سالگی با پانصدو چهارده زن حداقل یک بار خوابیده است و حتی یک مورد هم نبوده که پول نپردازد حتی به انهایی هم که اینکاره نبوده به زور پول داده است حتی دو بار در محله چینی ها( محله بدنام) به او عنوان " مشتری سال" داده اند  همه عمر را بی زن و فرزند گذرانده است.. هیچ دوست صمیمی ایی ندارد.در رابطه اش با زن ها نشانی از عشق نیست. به همه شان پول می دهد. در برابر لهیب هوس همیشه تسلیم ست. احساس می کند؛ هوس مثل یوغی در تمام عمر بر گردنش افتاده است.و به قول خودش  در سالگرد نود سالگی تصمیم می گیرد که عشقی دیوانه وار را با دختری باکره به خود هدیه دهد و همین تصمیم باعث تحول در او می شود بار اولی که در یکی از فاحشه خانه ها دختر را می بیند عاشق او شده  به گونه ایی که  تصمیم می گیرد که حتی به او دست هم نزند و این روال در دیدارهای بعدی هم ادامه می یابد. ما تا اخر داستان حتی اسم دختر را نمی دانیم و پیر مرد هم از او به نام نازک اندام یاد می کند وتنها جمله ایی که دخترک می گوید این است :ایزابل حلزونها را به گریه انداخت. این اشنایی باعث تحول در پیر مرد شده او سوار دوچرخه می شود. شوقی کهن در دلش می جوشد. می خواهد مثل دوران دبیرستان دوچرخه سواری کند.سوار می شود. دور می زند. زمزمه می کند. صدایش را رها می کند و با تمام توان آواز می خواند. مردم به دورش جمع می شوند. میدان غلغله جمعیت است.به پیرمرد می گویند با ویلچر در مسابقه دورتادور کلمبیا شرکت کند...(ص:78-79)  پیر مرد نویسنده است این عشق در کارش هم تاثیر می گذارد و مطالبی سرشار از عشق و امید به زندگی می نویسد وباعث محبوبیت بیشتر او نزد خوانندگانش می شود وانچه را دارد برای بدست اوردن دختر خرج کند ولی دخترک به پیر مرد توجهی نمی کند ولی او همواره به امید وصال است  پیرمردی که تاقعر نفسانیت و هوس تاخته بود. به این مرحله می رسد که، عشق چیز دیگری ست.آنانی که با هوس دلخوشند؛ هنوز عشق را پیدا نکرده اند.(ص:75) و در انتهای داستان با خود می گوید بالاخره زندگی واقعی از راه رسید، با قلبی نجات یافته و محکوم به مردن با عشقی سرشار در انتظار شادمانه هر یک از روزهای صد سالگی ام(ص:117).

 

این کتاب در ایران با نام "خاطره دلبرکان غمگین من" ، نوشته گابریل گارسیا مارکز توسط انتشارات نیلوفر و با ترجمه کاوه میر عباسی و با سانسور قابل توجه منتشر شد،(که با این حال هم مواردی که ارشاد روی اونها حساسیت داشته در نسخه ی منتشر شده کم نیست که احتمالا از زیر دست مسئولان ارشاد در رفته !) و پس از چند هفته ای که چاپ اول کتاب- با تیراژ 5500- تمام شده بود و ناشر آماده چاپ دوم بود؛ کتاب توقیف شد.البته می تونید نسخه ی اصلی کتاب رو با عنوان:" خاطرات روسپیان سودا زده من" با ترجمه امیر حسین فطانت که در آمریکا،در سال 1384 توسط نشر ایران منتشر شده رو از اینجا دانلود کنید.

البته رومان در ظاهر غیر اخلاقیه  و داستان پیرمرد نود ساله ایه که با روسپیان سر و کار داره که شاید به نظر کسی که در امریکای جنوبی زندگی می کنه غیر اخلاقی نباشه ولی در باطن رمان تقابل هوس و عشق؛ مرگ و زندگی؛پژمردگی و آرمان؛ کهنسالی و جوانیه.

 

 

پی نوشت:

 شاید هم به نسبت بقیه رومانهای اقای مارکزی که در سال 1967 جایزه ی ادبی نوبل رو برده به صورت محسوسی ضعیف تر باشه به طوری که واکنشهای متفاوتی هم بین منتقدها داشته با این تفاصیر باز هم می خوام این رو یاد اوری کنم که نه غیر اخلاقیه به مفهوم عام و نه شگفت اور، خودتون بخونید و قضاوت کنید . 

دکتر علی شریعتی

خواستم بگویم :فاطمه دختر خدیجه بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که:فاطمه دختر محمد (ص)است.
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم که:فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم که :فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که :فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه فاطمه است.
 
201009.jpg 
 
"...خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز
چگونه مردن را خود خواهم اموخت ..."
"...خدایا رحمتی کن تا ایمان نان و نام
برایم نیاورد.قوتم بخش تا نانم را و
حتی نامم رادر خطرایمانم افکنم..."
 

غریب بود غریبانه خفت در غربت
معلمی که مرا بال ارزو بخشید
چه طعنه ها که شنفت از مردم در غربت
مگر مادر میهن نداشت اغوش
که ان غریب وطن تن نهفت در غربت
 
 

پ.ن:امسال شهادت حضرت فاطمه با شهادت دکتر علی شریعتی همزمان شده کسی که هم در زمان حیاتش مخالفانی رو داشت هم بعد از مرگش ، تهمت های زیادی رو هم بهش زدن و می زنن اما من هیچ وقت نفهمیدم بعضی ها چرا می گن ما از شریعتی بدمون میاد ! شاید به خاطر اینکه هیچ وقت اون رو به طور کامل نشناختن من هم نشناختم ولی سعی می کنم که بشناسم  این نوشته ها هم گزیدهایی از نوشته های دکتر شریعتیه.

 

چند تا لینک

بالاخره بعد از کلی تفکر و بررسی به این نتیجه رسیدم که بی خیال قبولی  در  دانشگاه ازاد  رشته ی شبکه ها و انتقال نیرو بشم  و بریم دنبال  همون الکترونیک خودمون اون هم در دانشگاه سراسری ! اخه تیپ و قیافه ما به این رشته می یاد ؟ نه والا ! این همه خودمون رو کشتیم بریم الکترونیک بخو نیم حالا بعد از این همه بریم سراغ قدرت ! اگه از اولش مثل خیلی ها زده بودیم چه می دونم عمران، نساجی یا  زبان و اینجور رشته ها (توهین نشه ها !) الان دکترامون هم گر فته بودیم اخه این انصافه رشته هایی مثل الکترونیک و مکانیک رو  با رشته های دیگه یکی بدونیم ؟ نه والا (حالا چون من خودم توی الکترونیک دکترا دارم انقدر بهش تعصب دارم !) حتما می پرسین اخه احمق جون با این تصمیم جهادی مگه نیاید بری سربازی ؟ ای بابا شما هم چقدر گیر می دید ، گور بابای سربازی خدا بزرگه شاید هم نرفتیم.
بگذریم  حالا چند تا لینک :از مهرورزی های تازه براتون بگم که بالاترین چند وقتی فیلتر شده به چه دلیل معلوم نیست در ضمن  از طرف وزارت ارشاد سایت بازتاب هم جدیدا غیر قانونی اعلام شده  و همچنین  نورعلی شوشتری، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران اعلام کرده که موفق شدن ارم سپاه رو روی یک ناو امریکایی حک کنن! و همچنین ریس جمهور محبوب هم  در مصاحبه با تلویزیون ای بی سی عرض کردن چرا باید از حمله امریکا بترسیم ؟ خوب واقعا هم جای نگرانی نداره! اما جالبتر از همه در این مدت جشنواره فجر بود من چون نه بلیت گیرم اومد نه اینکه حال و حوصله داشتم جشنواره نرفتم و تر جیح دادم اخبار جشنواره رو دنبال کنم و فیلمها رو (اگه بعضی ها درست وحسابی اکران بشه) تو سینما ببینم  می تونید خلاصه فیلمها و برگزیدگان رو اینجا بخونید.اما چیزی که بیشتر از همه توجه من رو جلب کرد فیلم اخراجی ها بود من که فیلم رو ندیدم ولی کارگردان شاخصی داره مسعود ده نمکی! کسی که بیشتر اون رو در کوی دانشگاه شناختیم کسی که با باتوم توی سر مردم می زد و شلمچه اش هم که زبان زد بود بعد از بسته شدن روزنامه ها (البته بعد ها  روزنامه خودش هم به خاطر تو هین به ریس جمهور بسته شد) چون دیگه حریفی نمیدید رفت تو کار فیلم و سینما کسی  که کوچکترین توانایی در این زمینه نداشت دو مستند "فقر و فحشا" و "کدام استقلال، کدام پیروزی" رو ساخت تا به این ترتیب غیر مستقیم اصلاح طلبان رو زیر سئوال ببره اما اخراجی ها حکایت دیگریست!  به این جمله توجه کنید : گفتم من نه مرغ می خواهم نه سیمرغ...من شرمنده مردمی هستم که تا ساعت ۴ صبح جلو سینما ها بودند و اخراجی ها را پسندیدند اما داوران ما نظر مردم را نپسندیدند..همیشه اینطور بوده نخبگان ما عقب تر از مردم حرکت می کردند...
بنظر میاد ده نمکی هم مثل احمدی نژاد دچار توهم شده یا یک سری از دوستان خودش رو به تالار وحدت برده بوده بهتون پیشنهاد می کنم  سری به وبلاگش بزنید و شرح کامل مراسم اختامیه رو از دید خودش بخونید.
به هر حال تقلید کردن از یک سری سوژه موفق کار سختی نیست (لیلی با من است و مارمولک) و به صرف خندان عده ایی کار هم مهمی نیست همانطوری که طنزهای 90 قسمتی با سرو صدای کمتری این کار رو می کنن که تا همین جای کار رو هم باید مدیون بازی اکبر عبدی و محمد رضا شریفی نیا باشه که شاید بشه گفت خودشون رو خراب کردن!


پ.ن :

توبه گرگ

ده نمکی فراموش نکند

از شعبون بی مخ تا مایکل مور

 

 

و اکنون رسالت زینب

اما بگو ،

ای خواهر،

بگو که ما چه کنیم؟

لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟

دمی بما گوش کن تا مصا ئب خویش را با تو باز گوئیم،

با تو ای خواهر مهربان !

این تو هستی که باید بر ما بگریی !

 

پ.ن: بر گرفته از کتاب شهادت تالیف دکتر علی شریعتی