نظام وظیفه و نامزدی

قبل از سال بود که لحظه شماری می کردم 14 فروردین بشه چون پدر بنده وارد 59 سال تمام یا همون 60 سال می شد و خوب از اونجایی که بنده تنها فرزند ذکور خانواده  هستم  خوب معلوم دیگه به دنبال معافیت !

خوب اولش شاد و خوشحال که سر بازی نمی ریم اما چشمتون روز بد نبینه چون از همون صبح روز 14 فروردین بود که راهی نظام وظیفه واقع در میدان سپاه شدیم وبعد از 4 ساعت توی صف وایسادن تازه فهمیدم که ای دل غافل ادرس اشتباهی به ما دادن و باید توی یک صف دیگه وایمیستادیم و این یکی صفه که دیگه شاه صف بود دقیقا 3 ساعت  توی این صف وایسادیم و این تازه شروعی بسیار کوچک بود واین قضیه تا همین دیروز ادامه داشت ویک پام توی نظام وظیفه بود و پای دیگم توی ترمینال برای رفتن به شهرستان برای گرفتن استشهاد از اقوام و ثبت احوال و پای دیگم هم توی کلانتری برای گرفتن استهشاد محلی و پاهای دیگم هم در جاهایی شبیه به اینجاها ! تازه سر این ماجرا بود که فهمیدم شباهت زیادی به هشت پا دارم تازه توی این هیروبیر هم نامزدی خواهرم بود که باید دنبال تالارو عاقد و میوه و صد تا کوفت و زهره مار دیگه هم بود و هم جواب گوی هجوم اقوامی که سالی یک بار هم نمی دیدیمشون و تازه فهمیده بودن که چه علاقه ایی به ما داشتن و خودشون خبر نداشتن ! اخرش هم که می دونید تازه ایراد گرفتن اینها گل می کنه و هر کسی می خواد یک اوردی بده که که چرا فلان چیز این جوری بود چرا فلان کس نبود چرا غذا اینجوری بود چرا اهنگ ها اینطوری بود و ... که معمولا هم روی هوا حرف می زدند و نمی دونستن که خود ما همه ی جوانب رو سنجیده بودیم به نظر من که به غیر از یک مورد همه ی  کارها به خوبی انجام شد اون هم این بود که ضبط تالار خراب بود که مقصر هم ما نبودیم بعد از خواندن چند تا اهنگ گیر می کرد جالب اینجا بود که مسئول سالن می گفت cd  شما خش داره درصورتی که ما سه تا cd  نو برده بودیم ،خوب به این می گن بد شانسی و این وسط چند نفر از همون افرادی که دور گود نشستن و می گن لنگش کن می گفتن اگه audio رایت کرده بودی اینجوری نمی شد این دستگاهها mp   تریشون ضعیفه ! و چرا قبلا ضبط رو چک نکردی! فکر می کنم این چند سالی که ما الکترونیک خوندیم  کافی باشه که بگم  یا یک چیز صفره یا یک وحالت دیگه ایی وجود نداره یعنی اگه باید بخونه خوب باید بخونه اگه نخونه هیچ چیزی رو نمی خونه چون تمام فرمتها رو یک لنز می خونه نه بیشتر ! خوب عوام که اینجور چیزها رو نمی فهمن و فقط حرف غیر کارشناسی خودشون رو می زنن تازه جهت اطمینان تمام این cd ها با سه تا ضبط چک شده بود اخرش هم مسئول سالن قبول کرد که ضبط خودش خراب بوده و فردای همون شب  ضبطش رو راهی  تعمیر گاه کرد ولی نوش دارو بعد از مر گ سهراب بود ! و تازه صبح روز نامزدی که ما رفته بودیم برای هماهنگی نهایی میکسر ضبط رو برای تعمیر فرستاده بودن و تا ساعت 6 بعداز ظهر هم حاظر نشده بود و این اقوام نمی دونستن که یک هفته تموم بود که از فشار کار تا ساعت 3 بیدار بودیم و صبح هم ساعت 8 بیدار می شدیم  و خودمون (بیشتر هم بنده باید صد تا هندونه برمی داشت و این اقوام محترم خودشون تا لنگ ظهر خوابیده بودن و کسی نبود که بهشون بگه گر تو بهتر می زنی بستان بزن !و مشق ننوشته که غلط نداره و چند تا ضرب المثل دیگه توی این مایع ها و خود این افراد به اندازه کافی در بی نظمی و بی برنامگی شناس هستن حالا اومدن برای ما مدعی شدن!)خوب کیه که قدر بدونه ؟ وجالبتر اینکه ساعت 6 صبح روز بعد از نامزدی با اون همه خستگی  راهی کمیسیون نظام وظیفه شدیم استرسش به یک طرف خستگی و اعصاب خوردی نامزدی هم به یک طرف !

این مذخرفات رو گفتم که بدونید چقدر خسته بودم و چقدر خسته تر هستم  به خاطر این مشغله ها فرصت سر خاروندن نداشتم چه برسه به اپ کردن اینجا تازه کارت معافیت هم که تا دو سه ماه دیگه نمی یاد و معلوم نیست شاید صدتا بامبول در بیارن یا اینکه  اصلا قانون عوض بشه از اینها که هیچ  کاری بعید نیست! فعلا می خوام دو سه شبانه روز بخوابم  تا شاید این خستگی مزمن تموم بشه!

 

 

 

پ.ن:

 فکر می کنم این خستگی از نوشته هام معلومه خوب باید ببخشید دیگه

سه سال از در گذشت گل اقا می گذره این لینک گزارشی از این مراسمه یادش گرامی