اب بستن به معنی واقعی

وقتی برای اولین بار تیتراژ نرگس رو دیدم و فهمیدم که گارگردانش سیروس مقدمه گفتم این هم از اون سریالهای کش داره که سیروس مقدم تو ساختش تخصص داره! ولی بعد از گذشت چند قسمت بنظر اومد که انگار این سریال یک کار حساب شده تریه و واقعا هم تا قسمت عروسی نسرین همینطور بود و یک دوره ایی هم به اوج خودش رسید وبیننده های زیادی هم داشت ولی بعد از عروسی و مرگ مادر , و بعد از اون خروج پوپک گلدره , سریال با یک افت کیفی همه جانبه روبرو بود گره های الکی و ناتمام و به دنبال اون کش دار شدن بیش از حد سریال واقعا به کیفیت کار لطمه زد و اخر سریال هم(که البته بنظر می اد عوض شده) هیچ منطقی نداره و معلوم نیست که اگر بهروز AIDS نداشته پس اون رفتارها و اون گریم ها برای چی بوده؟وتا اونجا هم که من پرس و جو کردم اصلا همچین نوع بیماری ایی نداریم که یک ادم در عرض چند ساعت بخواد اونطوری بشه!

از وقتی که بهروز به ایران بر می گرده بنظر می اد که از موضوعی خبر داره که خانوادش از اون مطلع نیستن واز این مو ضوع هم بسیار رنج می بره ودر اولین صحنه بازگشتش به ایران می بینیم که اون خون دماغ می شه ودر برخوردش با مجیدمی گه مواظب خونها باش و اون هم می گه سوقات فرنگه !و بهروز هم شونهاش رو به معنی اینکه نمی دونم بالا می بره. ومعلوم نیست که اگر بهروز واقعا AIDS نداشته این همه پیش اگهی دادن به بیننده برای چیه؟و ما در چند قسمت قبل متوجه می شیم که دوست احسان به نرگس علاقه منده ومعلوم نمی شه که بر سر این علاقه چی می اد ؟و بیننده رو بیشتر به این سمت می بره که دیگه وصلتی بین نسرین و بهروز انجام نمی شه.و مهمتر از همه این پایان که بزرگترین نقطه ضعف سریاله معلوم نیست که بر پایه ی کدام منطق و واقعیته؟نسرین و بهروز که هیچ نقطه مشترکی نداشتن چرا باید دوباره با هم زیر یک سقف زندگی کنند؟وما به این نتیجه می رسیم که اگر مخالفتهای پدری مثل شوکت نباشه دوستی های خیابانی به سرانجام خوبی می رسه که این به دور از واقعیتهایی است که در جامعه می بینیم.

وما نمی فهمیم که بر سر این همه شخصیتهای فرعی مثل ابراهیمی و عزیز و زن دوم شوکت وسمانه و... چی می اد ؟

و ما اخر نفهمیدیم که این شرکت احسان چه کاری انجام می ده؟ظاهرا این شرکت برای این درست شده که یک جوری وقت سریال با دادن شعارهایی پر بشه !ومعلوم هم نیست که در واقعیت کسی پیدا می شه که پولی برای این شعارها بده یا نه!

البته بنظر می اد تلویزیون قصد داشته از نر گس یک سوپر من بسازه!جالبه ما در این سریال نمی بینیم که نر گس اشتباه بکنه و معلوم هم نیست که نرگس بعد از این همه فداکاری به چه چیزی در این دنیا می رسه که برای اموزنده شدن هم که شده بهتر بود که اون رو در خوشبختی بیشتری می دیدیم.وبهتر هم بود که در قسمتهای پایانی اسم سریال نسرین می شد چون حضور نرگس بسیار کم رنگ شده بود و سریال به نسرین هم ختم شد.

چیزی هم که این سریال کم نداره سکانسهای شل و او یزون و بی منطقه که بنظر می اد برای پر کردن زمان سریال باشه مثل صحنه ایی که نرگس شب عروسیش با لباس عروسی می ره خانه شوکت که ببینه از نسرین خبری داره؟که با شناختی که از شوکت داره حتما توقع داره که همه چیز رو بیاد صاف و پوست کننده بهش بگه!

بازی های این سریال هم به غیر از بازی حسن پور شیرازی در حد بازی های معمول تلویزیونه. فقط من نمی دونم کی به عاطفه نوری گفته که می تونه بازیگر بشه؟و از بازیگرهای گمنام این سریال هم ضعیف تر بازی کرده و حتی بنظر می اد اصول اولیه بازیگری رو بلد نیست ودر بعضی صحنه ها به شدت افتضاح بازی می کنه و معلوم هم نیست که با این مشخصات چرا برای همچین نقشی انتخاب شده(شاید به خاطر دست مزد کمتر)بعد از خارج شدن پوپک گلدره سریال افت کرد و بنظر من از ستاره اسکندری بهتر بازی کرد.ستاره اسکندری در این نقش بیشتر مثل ادم های افسرده می موند ولی پوپک گلدره در این نقش شاداب تر بازی می کرد وبا چادر بهتر می تونست حرکت کنه .ویکی از دلایلی که بخصوص در قسمتهای اولیه تونست بیننده رو جذب کنه همین پوپک گلدره بود (از جمله خود من)چون مردم می خواستن که برای اخرین بار بازی اون رو ببینن.

به هر حال این سریال نقاط قوتی هم داشت مهمتر از همه اینکه کار بسیار بهتری به نسبت کارهای به اصطلاح طنز 90 قسمتیه و هم اینکه برای اولین بار همچین سریال طولانی ایی ساخته شد که تونست بیننده زیادی جذب کنه.و البته فرصت بزرگی رو از دست داد.فرصتی که می تونست به جای ایجاد گره های الکی به معضل اجتماعی ایی که در این سریال کم کم ,کم رنگ شد بسیار بهتر بپردازه.

ومن هم برای بار چندم متوجه شدم که تجربه رو نباید تجربه کرد!حدسم در مورد سیروس مقدم درست بوده!!!

ادامه مهرورزی به بندگان خدا!

والا به خدا سرم شلوغه نمی رسم اپ کنم ولی قول می دم تا یکی دو ماه اینده درست می شه!

 از انجایی که از  یک سال پیش  تا حالا تمامی مشکلات کشور حل شده است سران کشور ما تصمیم گرفتن که یک نموره از مهرورزی خود را به مردم کشورهای دیگر نشان دهند .حدود یک ماه پیش بود که رئیس جمهورمحبوبمان به ژرمنها  و چند کشور  مقداری مهر ورزی کردند! ولی از اونجایی که این سران کفر اصلاح نشدن ایشان به شیوه ی پیامبرانه خود ادامه دادن واین بار تصمیم گرفتن ابروی این سران کفر رو ببرن برای همین هم تصمیم گرفتن که رئیس جمهور کشور بدبخت و بیچاره امریکا رو به مناظره دعوت کنند ولی انها که توان مقابله با هاله ی رنگارنگ و امداد های غیبی این مجاهد راه حق را نداشتن رفتن و خود را در هفت سوراخ پنهان کردند.

البته جالبه که این رئیس جمهور محبوبمان چند روز مانده به پایان ضرب العجل تصمیم به مناظره گرفتن واز اونجایی که ایشان سابقه در خشانی در تائید فرمایشات خودشون دارن (مثل اوردن نفت سر سفرهای مردم و هاله نورانی و...) مناظره با ایشان بسیار دلپذیر است.جالبه ایشون که انقدر دست به مناظره شون خوبه چرا با یکی از مخالفان داخلیشون منا ظره نمی کنن؟

ولی عجب مناظره خنده داری می شد دوتا بی منطق می افتادن به جون هم!!!

دو هفته قبل بود که به یکی از دوستام می گفتم همین روزهاست که این رئیس جمهور مردمی با یک بحران جدیدی بر گرده همین جوری هم شد.نمی دونم چرا ایشون اصولا بحران رو دوست دارن شاید هم بخاطر اینه که اصلا حیاتشون وابسته به بحرانه؟فقط خدا این بحران بعدی رو بخیر کنه.