دایره

من تا حالا فیلم دایره جعفر پناهی رو ندیده بودم تا چند وقت پیش که یک نسخه نسبتا با کیفیت  از این فیلم رو تونستم ببینم.شاید سال ۷۸ که این فیلم ساخته شد روی موضوعی دست گذاشته بود که مقامات  رواج اون رو  در جامعه به شدت تکذیب می کردن!ویکی از دلایلی هم که این فیلم هیچ وقت در ایران اکران نشد همین بود .امروزه در جامعه ی ما این موضوع به قدری رواج پیدا کرده که مقامات نمی تونن نادیده بگیرنش!

فیلم از تولد بچه ایی که قرار بوده پسر باشه ولی دختر شده اغاز می شه واز همینجاست که ما به سه دختری که از زندان فرار کردن پیوند می خوریم گویی که قرار است اینده این بچه ناخواسته هم چنین شود

وبعد از ان ماجراهایی است که این سه نفر در پیدا کردن دیگر دوستشان (فرشته)که او هم از زندان فرار کرده  با ان روبه رو هستند یکی از انها در جلوی همان بیمارستان دستگیر می شودو تلاشهای دو نفر دیگر برای پیدا کردن فرشته به جایی نمی رسد و ارزو برای انکه بتواند  پول برای فرستادن نرگس  به شهرشان تهیه کند مجبور به تن فروشی می شود. ارزو به اجبار نر گس را روانه ترمینال می کند تا از انجا به سراب برود ولی هنگامی که قصد سوار شدن به اتوبوس را دارد می بیند که پلیس به اتوبوس هجوم اورده و مجبور به فرار می شود.نرگس به هر سختی که هست خانه پری را پیدا می کند ولی هنگامی که به انجا می رسد پدر پری به او می گوید که از انجا برود واصلا چرا از زندان بیرون امده و زندان برای او بهتر است! از ان به بعد ما وارد زندگی پری می شویم که در به در به دنبال دوست سابقش الهام سبکتنین که با او در زندان اشنا شده واکنون پرستار است می گردد تا بلکه بتواند به کمک او از تولد بچه ایی که در شکم دارد جلوگیری کند اما بعد از پیدا کردن الهام می بیند که او خیلی تغییر کرده وزندگی قبلیش را فراموش کرده وحاضر نیست برای کمک به او خودش را به زحمت بیندازد.فرشته یا همان پری درمانده تر از قبل بی هدف در خیابان راه می افتد وبا زنی برخورد می کند که از شدت فقر می خواهد بچه اش را سر راه بگذارد فرشته با دیدن ماشین پلیس پا به فرار می گذارد و ما دیگر از او خبری نداریم و فیلم با این زن درمانده ادامه پیدا می کند زن بعد از انکه بچه اش را سر راه گذاشت درمانده در خیابان به راه می افتد چند ماشین برای او بوق می زنند وکم کم توجه او را به خود جلب میکنند تا اینکه بالاخره تصمیم می گیرد که سوار یکی ازاین ماشینها شود زن سوار می شود وهمچنان ما با این زن و راننده ناشناس در شهر حرکت میکنیم تا به ایست بازرسی بسیج می رسیم وانگاه است که متوجه می شویم ان مرد ناشناس رییس همان ایست بازرسی است و انگاه است که یاد این ضرب المثل می افتیم که هرچی سنگه مال پای لنگه!زن به حاجی التماس می کند که بگذارد او برود ولی حاجی موافقت نمی کند ان طرف تر ماشینی را که زن و مرد مشکوکی سوار ان بوده اند متوقف کردند و حاجی از زنی که سوار ماشین بوده می پرسد:

" خانم چی شده؟"

" هیچی از اونای که جلو ما رو گرفتن بپرسین"

" چه نسبتی با این آقا دارین؟"

" هیچ نسبتی ندارم"

"چرا سوار شدی؟"

" قربون شکلت اگه سوار نشم تو خرج منو میدی؟"

" آدامسه تو بنداز"

سرانجام بعد از التماس مرد او را رها می کنند ولی زن را همچنان نگه می دارند تا به جای دیگری منتقلش کنند(در همین هنگام زنی که بچه اش را سر راه گذاشته فرار می کند وحاجی می گوید بگذارید برود اینکاره نیست)وسپس ما با زن خیابانی به جایی برده می شویم که در انجا فرشته ٬ نرگس٬ ارزو ودیگران حضور دارند انها دستگیر شده اند وانگار این مسیر دایره ایی همچنان ادامه دارد...

دایره از واقعیت تلخی نه در جامعه ما بلکه در جهان حکایت میکنه حکایتی از فقر٬ جامعه مرد سالاری که زنی که به خاطر فقر دست به این کار زده محکو م است اما مردی که به خاطر هو سش این کار رو کرده .... حکایتی از ادمهایی که بد نیستن ولی به خاطر فقر ناچر هستن که بد باشن و ....

من معمو لا سعی می کنم که پستهام طولانی نشه برای همین سعی می کنم ادامه این مطالب رو بعدا مطرح کنم فقط بد نیست پیرامون موضوعهای مطرح شده در این فیلم سری به اینجا بزنید.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
صبا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:16 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

میشه دوباره بخونم بعد بیام؟!!؟

عباس جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:35 ب.ظ

فیلمی که هیچ وقت اکران نشد!

آرمان پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ق.ظ http://fardaaye-roshan.persianblog.com

سلام رفیق..حیف که اکران نشد واقعا حسرتش به دلمون موند.. سال نو مبارک پسر!..سال خوبی داشته باشی عزیزم...به امید فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد